آی‌لاو یو در استودیوی دربسته!

کم کم داریم به سمتی میریم که دیگه نمیشه گفت واقعاً کجای تاریخ قرار گرفتیم. انگار که از خط سیر واقعی زمان افتادیم بیرون و روی یه لاین موازی اون داریم حرکت می‌کنیم. اینو از این جهت میگم که توی یه بعد معین از زمان، اتفاقات متناقض و غیرهمگون، نمی‌تونن با هم اتفاق بیفتن مگه اینکه یه جا تو این مسیر، یه چیزی تو سر یه کسی یا کسانی خورده باشه یا جای دیگه، چیزی منفجر شده باشه و یه ایرادی تو سیستم به وجود آورده باشه!

تمام اینا رو گفتم که به این نکته برسم که تو وضعیتی که وزیر ارشاد مملکت، به آهنگ‌های تلویزیون دولتی خودشون ایراد می‌گیره و به نظر فلان ائمه‌ی جمعه، موسیقی غربی کلاً تهییج‌کننده‌س و باید ریشه‌کن بشه و موسیقی‌های غیرفاخر، کلاً اجازه‌ی مجوزگرفتن ندارن و موسیقی‌های زیرزمینی کلاً اجازه‌ی نفس کشیدن، یکی از عناصر فرهنگ فسق و فجور و استکبارزده و غیراسلامی و کلاً بد غرب، که کمی هم نزدیک انگلیستان استعمارگر و استثمارکن زندگی میکند و به زبان همان‌ها هم تکلم میکند، میاید و با دو تا جوان غرب‌زده که سه‌‌تاشان هم دختر هستند، در یک استودیوی دربسته و در کمال بی‌ناموسی، می‌گوید «دوست دارم»!
از این هم بگذریم، نمیشود از آن گذشت که همه‌شان هم فرنگی بلغور می‌کنند و نمی‌دانند که چه خون‌ها ریخته شد fancies-chris2که فرهنگ فرنگ، تهاجم نکند، آن‌هم در دورانی که دشمن، کلی نقشه ریخته و با ترفند‌های کثیف خود، حجاب دختران ما را بی‌حجاب می‌کند و موهای پسران ما را سیخ… آنوقت سه تا دختر میروند و با کلی خنده‌هایی که از خودشان در می‌کنند که قطعاً کار شیطان است، آی‌لاف‌یو کنان بالا پایین می‌شوند و در کمال حیرت، مجوز کار خود را از وزیری که داعیه‎ی شیطان‌ستیزی و معناگرایی دارد، دریافت می‎کنند. شرم بر تو باد ای وزیر محترم ارشاد و کل دار و دسته‌ات! من از همان اول که این آیریانی‌ها می‌گفتند که ال می‌کنیم و بل و با فلان خواننده‌ی معروف آهنگ می‌خوانیم، فکر می‌کردم که یکی از همان بل.ف‌هایی است که با آنها این چندوقته سر مردم را گول مالیدیم، ولی ظاهراً این دفعه خودم گول‌مال شدم!fancies-chris1

ببین کار ما به کجا رسیده که همه‌شان هم از این سازهای تهاجم فرهنگی دست گرفته‌اند و غیرت خود را با فرنگی‌گفتن‌ها به مزایده می‌گذارند، متری دویست تومان! لااقل به فی بازار می‌دادند مثلاً متری شیش میلیون، باز میشد تخفیفی داد…
سی سال تلاش کردیم و جان دادیم تا فرهنگ غرب، مستولی نشود، آنوقت این آقای کریس چی‌برگ می‌گوید «من می‌خواستم اولین کسی باشم که در موسیقی ایران بعد از انقلاب، کنسرت میدهم.» اما به یاری خداوند و امام زمان، ما دست تمام عوامل بیگانه را از کشور ساقط میکنیم، حالا طرف فرش تبریز را هم بشناسد یا نه. و والسلام.

سند‎ یکی رخدادهای از مهم تاریخ سی‌ساله‌ی جمهوری اسلامی

:

یه خاطره‌ی قدیمی؛ یه بغل دنیای نو.

قربان! باعث افتخار ماست، که بگن علاءدین رییس شماست، حاکم و شاه شماست، فقط بگو چی تو دلت داری، که کلید تموم آرزوها دست شماست….خواستی یه کم بیشتر باقلوا بردار!!!
(از ترانه‌ی دوستی مثل من- رابین ویلیامز)

شاید یکی از خاطره‌انگیزترین کارتون‌های دهه‌ی 90 برای بچه‌های دهه 60، یکی از موفقترین کارتون‌های کمپانی دیسنی باشه که تونست برای اونها یه اسکار بهترین فیلم سال به ارمغان بیاره. علاءدین، محصول سال 1992، یکی از بهترین انیمیشن‌های کلاسیک دیسنی به حساب میاد که تو دورانی ساخته شد که خیلی از ماها با یه دستگاه ویدیوی VHS یا بتاکم و به زور می‌تونستیم فیلم‌های روز دنیا رو گیر بیاریم. بنابراین فیلمی که دستمون می‌رسید، بارها و بارها تماشاش می‌کردیم تا پوسیده بشه…اما داستان کارتون‌های دیسنی از همه‌ی فیلم‌ها جدا بود. داستان‌های شاه و پریانی تمام این کارتون‌ها در کنار موسیقی‌های فوق‌العاده‌‌ای که تاریخ مصرف ندارن، بچه‌هایی رو بار ‌آوردن که تنها عشقشون، تماشای دوباره و دوباره‎ی این کارتونهاست…
از بحث اصلی دور نشم. تا حالا درباره‌ی یکی‎دو کارتون‌ معروف دیسنی و آهنگ‌هاشون مطلب نوشتم. اما تازه یادم افتاد که یکی از مهمترین‌هاشو از قلم انداختم!

علاءدین
محصول 1992 – آمریکا
Aladdin2

قصه‌ی پسرک جوونی به نام Ali که زندگی‌شو به همراه میمون دست‌آموزش Abu با خرده‏دزدی میگذرونه. علی در بزرگترین ماجرای زندگیش به princess Jasmine، دختر سلطان دل می‌بازه که خواستگار خطرناکی مثل Jafar، وزیر دربار داره. وزیر، به دنبال چراغ جادوییه که با کمکش بتونه قدرتمندین مرد سرزمینش بشه. علاءدین چراغ جادو رو پیدا می‌کنه و با کمک Genie غول چراغ، به مقابله با جعفر میره تا هم به آرزوی خودش که ازدواج با جاسمینه برسه و هم مردم سرزمین Agrabah رو از شر جعفر نجات بده.

داستان ساده‎ای که اقتباسی از یکی از قصه‌های هزار و یکشبه و تم طنز و موزیکال بهش اضافه شده و البته چیزهایی هم ازش کم شده. شخصیت‌های جالبی که به داستان، مایه‎های طنز بسیار قوی دادن، میمون علاءدین، طوطی پرحرف جعفر و قالیچه‌ی پرنده‌ای هستند که مثل همه‌ی آثار دیسنی، وجه انسانی غالب دارن و به راحتی توسط تماشاگر کودک (و البته بزرگسال) پذیرفته می‌شن. در کنار اینها، جینی، غول آبی‌رنگ چراغ، به راحتی شخصیت اول داستان رو که علاءدین باشه کنار می‌زنه و خودش رو به عنوان به یکی از فراموش‌نشدنی‎ترین شخصیت‌های کارتونی تاریخ، به تماشاگر معرفی می‌کنه.

24_genie_rug

جینی، مثل همه‌ی غول‌ چراغ‌های دیگه، فقط وقتی می‌تونه از قدرتش استفاده کنه که صاحب چراغ، آرزویی کنه. با وجود اینکه جینی، غول بسیار قدرتمندیه، اما هر آرزویی رو نمی‌تونه برآورده کنه: آدم کشتن، کسی رو عاشق کسی کردن و زنده کردن مرده‌ها، کارهاییه که جینی از پس انجامشون برنمیاد.(گرچه این سومی رو ظاهراً میتو‌نه، اما ترجیح میده انجامش نده، چون اونوقت ممکنه طرف، زامبی از آب دربیاد!) با این‌حال، هرکار دیگه‌ای که تو مخیله‌ی ما نمی‌گنجه از پسشون برمیاد و می‌تونیم اونو قدرتمندترین شخصیت کارتون‌های والت دیسنی درنظر بگیریم.

رابین ویلیامز، دوبلور جینی در قسمت اول و سوم علاءدین،قطعاً یکی از عوامل موفقیت این کاراکتر به حساب میاد.

موسیقی فیلم

در کنار فیلمنامه ساده‌ی علاءدین که مثل تقریباً تمام آثار دیزنی، ویژگی آموزنده‌بودن برای گروه سنی کودک رو با خودش یدک می‌کشه، موسیقی تحسین‌برانگیز اون هم که توسط Alan Menken و Tim Rice ساخته شده بود، اسکار بهترین موسیقی فیلم سال رو از آن خودش کرد و ترانه‌های بسیار جذاب، موفقیت فیلم رو تضمین کردند. سعی کردم در طول این پست تمام ترانه‌های فیلم را برای دانلود قرار بدم.
یکی از آهنگ‌های معروف فیلم که نامزد جایزه‌ی اسکار بهترین ترانه‌ی فیلم سال شد، Friends like me نام داره که از زبون جینی خونده میشه. این آهنگ در ابتدای و انتهای فیلم شنیده میشه.

دانلود کنید آهنگ Friend like me

در صحنه‌ی معروفی از فیلم، جینی برای اینکه علاءدین رو به مردم شهر و البته سلطان معرفی کنه، به شکل‌های مختلفی درمیاد و ترانه‌ی Prince Ali رو می‌خونه. یه پسرک زنگ به دست، دو تا شومن، بز، چیتا، یه زن گنده و یه پسر جوون، شخصیت‌هایی هستند که پرنس علی رو معرفی می‎کنن! نقش و همشون رو هم البته جینی بازی می‎کنه. فکر می‍کنم یادتون بیاد از کدوم سکانس دارم صحبت می‌کنم.

برای اینکه بیشتر یادتون بیاد:
دانلود کنید: Prince Ali
توضیحات بیشتر درباره‌ی جینی در ویکی‌پدیا

تو یکی از صحنه‌های جذاب فیلم، علاءدین و جاسمین، سوار بر قالیچه پرنده دور دنیا رو می‌چرخن و واسه همدیگه ترانه‌ی عشقولانه در می‎کنن. ترانه‌‌ی یه بغل دنیای نو که
کبار هم در پایان‌بندی فیلم اجرا شد و ترکوند!! به عبارت بهتر، جوایز اسکار و گلدن‌گلاب و گِرمی بهترین ترانه‌‌ی سال رو دریافت کرد. من شخصاً از آهنگی که در متن فیلم و با صدای Brad Kane و Lea Salonga خونده می‎شه خیلی لذت می‌برم، اما صدای خواننده‌های سیاهپوستی که انتهای فیلم به آهنگ‎اونا اختصاص داده شده واقعاً چیز دیگریست:

دانلود کنید:
A Whole New World By Brad Kane & Lea Salonga
A Whole New World (End Title) By Peabo Bryson and Regina Belle

carpet

جالبه بدونین که در زمان تولید فیلم، قسمتی از داستان به رابطه‌ی بین علاءدین و مادرش پرداخته بود که در تدوین نهایی حذف شد. ضرری که این حذف قسمت از فیلم به اون زد، حذف اجباری آهنگ زیبایی بود که برای این بخش ساخته و توسط Clay Aiken خونده شده بود. ویدیوی این آهنگ به همراه توضیحات آهنگساز و خواننده‌ی اون، بعدها در سال 2004 و در نسخه‌ی ویژه‌ی DVD فیلم قرار داده شد.

دانلود کنید: Proud of your boy

یکی از بحث‌برانگیزترین ترانه‌های این فیلم که مشکلات زیادی رو برای تهیه‌کننده‌ش به وجود آورد، ترانه‎ی Arabian Nights در ابتدای فیلم بود که
Where they cut off your ear if they don’t like your face/It’s barbaric, but, hey, it’s home
رو در توصیف سرزمین عرب‌نشین Agrabah استفاده می‌کنه. این تیکه از ترانه بعد از کلی اعتراض از طرف جامعه‌ی عربهای آمریکا، یک سال بعد در ساوندتراک فیلم عوض شد و به صورت زیر دراومد:
…Where it’s flat and immense and the heat is intense/It’s barbaric
باید اعتراف ‌کنم که برای یه فیلم، اونهم ژانر کودکان، این قسمت از ترانه‌ی ابتدای فیلم، خیلی توهین‌آمیز و غیرقابل قبول بوده. مثل همین جریان فیلم 300 یا مثلاً بدون دخترم هرگز و… برای ما ایرانی‌ها.

aladdinwallpaper001s
بحث دیگه‎ای که باعث بحث‎های زیادی شده بود این بود که شخصیت‌های علاءدین و جاسمین، با پوست روشن و لهجه‌ی آمریکایی ساخته شده بودن در حالیکه سایر شخصیت‌های عرب فیلم، همگی سیاه‌پوست بودن، چهره‎های ترسناک داشتن، با گویش عربی صحبت می‌کردن و کلاً آدمای خسیسی نشون داده شده بودن. (گو اینکه کار منطقی‌ای بوده!). الان اگر بحث نقد این فیلم تو تلویزیون ایران پیش میومد، دست صهیونیست‌ها در این ماجرا به شکل بی‌ریختی رو میشد!! به هرحال کدوم‌یکی از ماها موقع دیدن فیلم به این چیزا توجه می‎کنه؟

دانلود کنید Arabian Nights (این همون نسخه اصلی ترانه‌س که بعداً عوض شد.)

دانلود کنید One Jump Ahead

یک سال بعد از فیلم Aladdin، قسمت دوم اون با نام Return of Jafar اکران شد و بعد از اون یه مجموعه تلویزیونی از ماجراهای علاءدین و جاسمین بعد از اتفاقات فیلم دوم به نمایش دراومد. در سال 1996، علاءدین و شاه دزدان، مجموعه‌ رو به پایان برد. اما هنوز هم بعد از گذشت بیشتر از 15 سال از اکران فیلم Aladdin، دیدنش تازگی خاص خودش رو داره و لذت تماشایی متفاوت با بارهای قبل به تماشاگرانش می‌ده.

اینها رو هم ببینید: پری دریای کوچولو
شیرشاه

سفری در بیراهه

بر سر خدا فریاد می‌زنم…
به‌خاطر آنچه که به من پیشنهاد می‌کند.

یکی از آهنگ‌هایی که تو این چندماهه‌ی اخیر به شدت منو گرفته و ول نمی‌کند، Conversation with God، یکی از قطعات آخرین آلبوم Darren Hayes خواننده‌ی استرالیاییه که قبلاً هم راجع بهش نوشته‌ام. ترانه‌ی خیلی خیلی عجیب و نامفهوم و البته توهم‌آمیز این اثر، از اون کارهاییه که فقط از خود دارن هیز برمیاد.

این ترانه، داستان یک سفر جاده‌ای با ماشینیه که سرنشینانش، راوی و خدا هستند. مسیر نامعلومه و طوفان و مه، حرکت در اونو بیش از پیش مشکل کرده. به علتی مبهم، ماشین از مسیر خودش به یه مکان نامعلوم هدایت می‌شه. مکانی که به نظر نمی‌رسه بازگشتی از اون رو بشه متصور بود.

bridge

برگردان ترانه، بعضی‌جاها خیلی مشکل میشه و حتی به نظر می‎رسه که به قصد نامفهوم نوشته شده. همین نامفهوم بودن باعث میشه که شعر، تازگی خودش رو در هربار شنیدنش حفظ کنه و شنونده به شکل مداوم دنبال جواب‌هایی برای سوالات متعددی باشه که این ترانه براش پیش میاره.

جدای از متن شعر، ملودی اثر و تنظیم به شدت متناسب اونه که کاملاً فضای موردنیاز ترانه رو براش فراهم می‌کنه. من همیشه از تنظیمات خاص آهنگ‎های Darren Hayes لذت میبردم و استفاده‌ی غیرمتعارف اون از سبک الکترونیک رو ستایش می‌کردم که اصولاً طرفدارای زیادی رو نمی‌تونه به خودش جذب کنه. اما این کار رو میشه یکی از شاهکارهای موسیقی ترنس دونست که در کنار صدای کم‌نظیر Darren Hayes، یه اثر درخور موزیک پاپ/راک سالهای اخیر رو به شنوندگان خودش عرضه می‌کنه.

دانلود این اثر از اینجا

درون یک ماشین در سفریم
من و خدا، تنها، زیر بارانی تند
پنجره‌های ماشین را بخار گرفته
و پلی که مه، سراسر آنرا فراگرفته

We’re driving
Just me and God
It’s raining
It’s raining hard
The windows
Are steaming up
The bridge
Engulfed by fog

برق پل، پل فلزی چشمم را می‌زند
و مرا به سوی خویش می‌خواند
و من در حال جنگ و جدل…
بر سر خدا فریاد می‌زنم…
به‌خاطر آنچه که به من پیشنهاد می‌کند.

The rest of
The metal bridge
It beckons
It pulls me in
I argue
I scream at God
For what he’s offering

دستم از فرمان ماشین جدا می‌شود
نمی‌دانم که چگونه به اینجا رسیده‌ام
اگر می‌توانستم به عقب برمی‎گشتم
چراغ‌های ماشین را روشن می‌کردم
افکارم به یک بیراهه‌ی ساکت کشیده‌ شده‌اند.
بیراهه‌ای که هیچ چراغی در آن روشن نیست.
مسیر برگشت را نمی‌توان پیدا کرد.
پس دست خدا را می‌گیرم
و ترسم را دور می‌ریزم
دیگر وقتی برای آسودن نیست.

My hands fly off the steering wheel
Can’t recall getting here
If I could, I would reach behind
And turn my light on
My thoughts run off the beaten track
There’s no light
How’s the way back
Take the hand of God
And bite the fear
No more lingering

در سفرم
با خدا گفتگو می‌کنم.
او فریاد می‌زند
و من فقط سر تکان می‌دهم
می‌خواهم جایی باشم که تو هستی
در لرزش درختان و برگ‌هایشان…

I’m driving
I talk to God
He’s screaming
I only nod
I need to
Be where you are
The leaves and trees
Are shaking

باران تند میزند.
گلوله‌ها گرسنگی را در گرسنگی آزاردهنده‌ای ذوب می‌کنند؛
درد، انباره‎ای برای خود ساخته است.

It’s raining
The bullets melt
The hunger
Of hunger itself
It’s straining
The pain has
A reservoir
It keeps for itself

در حال سقوطم
خودم نیستم
مثل این می‌ماند که
در زیر بدنه‌ی یک کشتی که از اینجا دور و دورتر می‌شود گرفتار شده‌ام.

My hands fly off the steering wheel
Can’t recall getting here
If I could, I would reach behind
And turn my light on
My thoughts run off the beaten track
There’s no light
How’s the way back
Take the hand of God
And bite the fear
No more lingering
I’m falling
I’m not myself
I’m diving
I’m underneath
The hull of
A mighty ship
That steams away from here

حباب‌ها در سطح، با هم مسابقه‌ گذاشته اند
در نور میدرخشند
زیاد می‌شوند
و من صدایش را می‌شنوم
… صدای خدا را
که با تمسخر درآمیخته است.

The bubbles
The surface race
The shining
They replicate
I hear it
The Voice of God
Is laced with sarcasm
In your hands
And my thoughts run off the beaten track
There’s no light
How’s the way back
Take the hand of God
And bite the fear
No more lingering
My hands fly off the steering wheel
Can’t recall getting here
If I could, I would reach behind
And turn my light on

از همین خواننده بخوانید