ضدگزارش از یک کنسرت خیلی خارجی: رولاند باتیک.
اکتبر 30, 2008 7 دیدگاه
هفتهای که گذشت، یکی از اون هفتههای خاص و میشه گفت مهم تو زمینهی موسیقی داخل ایران بود. دوشنبه و سهشنبه، رولاند باتیک Roland Batik آهنگساز و نوازندهی معروف اتریشی اینجا اومده بود تا برای دومین بار دوستداران پیانو رو مجذوب هنر خودش بکنه. بار قبلی، پارسال و برای رونمایی پیانوهای تالار وحدت بود که به همراه یکی از شاگردانش به ایران اومد.
دربارهی رولاند باتیک:
رولاند باتیك متولد 18 آگوست 1951 در شهر وين «اتريش» است. او از هشتسالگی آموزش پيانو را آغاز كرد و مدرك تخصصی خود را در زمينه شناخت و نوازندگی پيانو از دانشگاه موسيقی و هنرهاي اجرايی وين دريافت كرد و بعدها آموزش حرفهاي خود را زير نظر فردريش گولدا ادامه داد و در سال 1975 اولين حضور هنري موفقيتآميزش را در خانه موسيقي وين آغاز كرد.
او سبك منحصربهفردي براي خودش دارد و اجراهايش تركيبي از ساختههاي خودش با موسيقي كلاسيك- رمانتيك و امپرسيونيست ميباشد.
در سال 1977 سبك جديدي به صورت تريو (سه نفره) ابداع كرد.
در زمینهی موسیقی جاز کلاسیک، آثار وی از بهترینهای این سبک در چند سال اخیر به شمار میآیند.
در سال 1991 جايزه بهترين اجراكننده سوناتهای موتسارت را بدست آورد.
در سال 1994 يكي از بهترين و برجستهترين آثارش، «كنسرتو پيانوي شماره يك براي اركستر» را ساخت كه از شهرت جهاني برخوردار است.
در سال 1999 وی اجراي كليه سوناتهاي جوزف هايدن را هم به پايان رساند.
در سال 2000 جايزهي ويژهي فرهنگي اتريش را براي آثار استثنايي و موفقيتهاي چشمگيرش در مقام موسيقيدان و آهنگساز به دست آورد و در سال 2004 نيز «كنسرتو پيانوي شماره 2براي اركستر» به عنوان بهترين اثر وي شناخته شد که بطور شگرفی تحسین همهی شنوندگان را برانگیخت.
باتيك در سال جاري نيز «كنسرتو پيانوي شماره سه براي اركستر» را به پايان رساند.
منبع: بروشور کنسرت
کنسرت سر ساعت 9 شروع شد و اونایی که دیر رسیدند رو تا آخر بخش اول فرستادند بالکن سه. بخش اول شامل یک قطعه از باتیک، فانتزی در دیمینور و سونات فامینور از موتسارت ومونلایت بتهوون بود. من البته در حدی نیستم که بخوام اصلاً نظری در مورد نوازندگی آقای باتیک بدم، اما مونلایتش اصلاً به دلم ننشست. یه جورایی مشکل داشت و احساس میکنم که خیلی خوب نزد.لااق در مقایسه با نمونههایی که شنیدم میگم. بعد هم که به لطف تشویق حضار گرامی، موومان سومش رو قبل از اینکه به پایان برسه، مجبور شد تموم کنه! بیچاره اولش کلی از تماشاگران ایرانی تعریف کرد؛ اما نمیدونست که بین هر موومانش قراره صدای دست تماشاگرها رو تحمل کنه! بنابراین بعد از یکی دوبار، در مرتبههای بعدی ترجیح داد که دستش رو از روی پیانو برنداره و مستقیم به سراغ قسمت بعد قطعه بره. من اصلاً متوجه نشدم که کی Allegreto این قطعه رو اجرا کرد! (اصلاً زد؟!)
این اتفاق چندبار دیگه هم تا پایان کنسرت پییش اومد که با لبخند معنیدار رولاند باتیک همراه بود.
به هرحال بخش اول تموم شد و بعد از 15 دقیقه استراحت، پنج قطعه از ساختههای خودش رو در پارت دوم نواخت. همه به سبک جاز و تقریباً نامانوس با گوش ایرانی! بین این قطعات، یک قطعه، باگاتل رو در کنسرت سه هفته پیش تنظیم برای دو پیانو شنیده بودیم که فوقالعاده زیباست. رو اینترنت که فعلاً پیدا نکردم. (برای مطالب بیشتر راجع به کنسرت دو پیانو، لینک پایین این پست رو ببینید)
پنج تا قطعه بخش دوم که تموم شد، خوب باتیک رفت… منتها طبق عادت مالوف ما ایرانیها که یه کاری رو که یاد میگیریم باید حتماً عین بچهها تکرارش کنیم، دست زدنهای متمادی برای برگشتن نوازنده و زدن یه قطعهی دیگه اتفاق افتاد. اونم نه یه بار! دوبار!! یه سری که دم درهای خروجی بودن، همون سری اول رفتن و بعضیها هم قبل از اینکه قطعهی اضافی دومش رو بزنه سالن رو ترک کردند. نمیدونم چی شد که دیگه ملت روشون نشد برای دفعهی سوم هم دست بزنند وگرنه آقای پروفسور با تعداد بالای قطعات آماده از بین ساختههای خودش این تشویقها نه نمیگفت!
در حاشیه 1:
نمیدونم چرا مسئولین تالار وحدت فکری به حال این بچههای خیابونیای که بعد از پایان هر کنسرت، یه کنسرت بندری هم برای مردمی که از درب تالار بیرون میان، نمیکنند؟ جدای از اینکه هیچ تناسبی بین چیزی که اون تو میشنوی و چیزی که این بچهها میزنند وجود نداره، بعضی وقتها بحث آبروی ملی مطرحه. چند قدم اونطرفتر، یه گروه آلمانی با شگفتی به صحنهای که به این زودیها نمیتونستند تو خواب هم ببینند، خیره شدهبودند و البته نه برای اونا و نه ما چیزی برای گفتن تبود جز تکان دادن سری برای تاسف.
در حاشیه2:
برنامهی این کنسرت، از سه هفته پیش و تو روز کنسرت دونوازی پیانو اعلام شده بود و از همونروز، خیلیها به جنب و جوش افتاده بودند تا بهترین بلیطهای این کنسرت رو جو
کنند. البته بعضیها وقتی از قیمت بیستهزارتومنی بلیطها باخبر شدن، قیدشو زدن. فروش سازمانیافته و منظم بلیط در فروشگاههای سطح شهر و دفتر مرکزی شرکت هنرطلایی ظریف که برگزارکنندهی کنسرت بود، برام خیلی جالب بود و مهمتر از اون اینکه برادران ظریف که یه تخفیف کوچیک هم به اونایی که مستقیم از شرکت خرید میکردند، میدادند، بینهایت خوشبرخورد و خندهبهلب، کار مشتریهاشون رو راه مینداختند. در واقع احساس کردم که اصلاً به من به چشم مشتریای که پول داره به جیبشون واریز میکنه، نگاه نمیکنند و تا دقیقهی آخر، کارم رو راه انداختند. کلی هم دربارهی برنامههای بعدیشون که احتمالاً تو آذر، بهمن و اسفند برگزار میشه صحبت (و حالا بگیم تبلیغ!) کردند و از بزرگی شخصیت رولاند باتیک گفتند. اینطور که از زبون یکی از برادرها شندیدم، جفتشون تو اتریش، شاگرد باتیک بودند. خلاصه کاری کردند که من با وجود دارینوش و ققنوس در نزدیکی منزل، بلیطهاشونو همیشه از خودشون بگیرم!
اگر برنامههایی که ازش صحبت کردند، مجوز اجرا بگیرند، واقعاً پایان سال پرباری رو در موسیقی و در تالار وحدت شاهد خواهیم بود.
☼ در همین رابطه:
یک پیشنهاد برای آخر هفتهی دوستداران موسیقی کلاسیک