اریک کلاپتون ی دیگر

همه میدونیم که نمیشه به کسی گفت «فلان آهنگ رو گوش بده، ولی فقط شب‌ها، چون واسه شب گوش دادن ساخته شده!» قاعدتاً نمیشه، ولی خوب بعضی از آهنگ‌ها، یه وقار و آرامش خاصی دارند که گوش دادنشون تو یه فضای ارامش و سکون می‌تونه خیلی با مثلاً وقتی بصورت عادی گوش میدین، فرق داشته باشه.

نمیدونم اسم جان میر – John Mayer رو تابحال شنیدین یا نه. اگر نه، سعی کنین اسمش رو به خاطر بسپرین چون خیلی ازش خواهید شنید. نام این جوان بااستعداد امریکایی (یکی از معدود استعدادهای مستقل ینگه‌ی دنیا!) که در 1977 متولد شد، با آلبوم اول  موسیقی‌ش فضایی برای مربع‎ها در سال 2002  سر زبونها افتاد. تقریباً نسل شما و هفت تا نسل اینور و اونور شما رو جادو می‌کنه! نمیشه گفت که آثارش اختصاصاً متعلق به سبک خاصی هستند. آثارش از Blues تا Pop رو دربرمیگیره. اما بطور کلی او رو به عنوان خواننده‌ی Rock می‌شناسند.

john_mayer خیلی‌ها John Mayer رو Eric Clapton نسل جدید می‌دونند و لقب Slowhand اریک کلاپتون رو به خاطر تسلط فوق‌العاده که روی گیتار داره به او هم داده‌ند. جالبه که بدونید نویسنده‎های مجله‌ی Time، نام John mayer رو در لیست صد چهره تاثیرگذار سال 2007 قرار دادند.
و حالا یکی از اون آهنگ‌هایی که تو این چندوقته هروقت که یادش افتادم، سریع رفتم از تو Media Player م درش آوردم و گذاشتم تا آرامشم رو تزئین کنه اثریه یه نام Heart of Life که اوج هنر جان مایر در آلبوم 2006 خودشه به نام Continuum که در سال 2007 عنوان بهترین آلبوم سال جوایز Grammy رو تونست بدست بیاره.

ترانه Belief از همین آلبوم نامزد عنوان بهترین آهنگ سال 2008 شد و جوایز متعدد دیگری هم نصیب جان میر و گروهش شد.
راستش انتخاب یک آهنگ از بین 12 قطعه آلبوم Continuum برای آپلود، کار سختی بود (اونم با وضعیت اسف‌بار اینترنت این روزها که انسان را مجبور به کارهایی که دوست ندارد میکند!) بنابراین  دوتا از بهترین آهنگ‌های این البوم، یکی برای دانلود و دیگری برای دیدن موزیک‌ویدیو از یوتیوب گذاشتم. (این دومی، فکر نکنم موزیک‌ویدیو اصلی باشه ولی فوق‌العاده دیدنیه.)

◄ دانلود کنید: ♫ Stop this train
◄ در یوتیوب ببینید:☼☼☼☼ Heart of life ☼

Heart of Life
———————-
I hate to see you cry
Lying there in that position
There’s things you need to hear
So turn off your tears and listen
Pain throws your heart to the ground
Love turns the whole thing around
No it won’t all go the way it should
But I know the heart of life is good
You know it’s nothing new
Bad news never had good timing
Then the circle of your friends
Will defend the silver lining
Pain throws your heart to the ground
Love turns the whole thing around
No it won’t all go the way it should
But I know the heart of life is good
Pain throws your heart to the ground
Love turns the whole thing around
Fear is a friend who’s misunderstood
But I know the heart of life is good
I know it’s good

                                                 ▒ ▒ ▒ توهم‌نامه رو از طریق فید دنبال کنید ▒ ▒ ▒

در شب آخر جشنواره موسیقی فجر چه گذشت؟

دیشب طرفهای ساعت 5 بود که راه افتادم برم تالار وحدت برای تماشای کنسرت‎هایی که از سه هفته پیش منتظرشون بودم.  ساعت 5.30 کنسرت گروه فرانسوی A Piacere بود که موسیقی امپرسیونیسم رو اجرا می‍کردند. محض همینجوری باید بگم که امپرسیونیسم سبکی از موسیقی در دورانی به همین نامه و شامل سالهای 1860 تا 1900 میشه و بیشتر به آثار هنری‎ای گفته میشه که ملهم از واقعیات طبیعی بصورت اغراق شده‌ست. مثلاً یه شب سرد زمستونی تو یه دهکده رو به تصویر یا موسیقی برگردوندن میره تو سبک امپرسیون و … (مثلاً!)

ترافیک نازنین تهران اجازه داد که  با نیم‌ساعت تاخیر به اجرا برسم و دو قطعه و نصفی از چهارقطعه‌ی بخش اول رو از دست بدم. مخصوصاً یکی از قطعات کلود دبوسی رو که شاید معروف‌ترین موزیسین این سبک باشه.
به هرحال گروه چهارنفره‌ی   A Piacere  که متشکل از یه نوازنده ویلنسل، یه پیانیست خانم، یه گیتاریست و یه فلوتیست ایرانی به نام کوشیار شاهرودی بود، تونست تو شب آخر جشنواره، فضایی خلق کنه که من تابحال تو کنسرت‌هایی که تو این یکی دوسال تو تالار وحدت دیده بودم، تجربه نکرده‌بودم. تسلط فوق‌العاده اعضای گروه به سازهاشون و نوع موسیقی‌ای که به هرحال برای من فوق‌العاده جذابه، طوری بود که حتی عکاس‌های مزاحم که مثل پشه‌های وز وزو ، تمام مدت و بدون توجه به نوع موسیقی و حسی که شنونده در اون لحظات داره، اجرای برنامه رو با صدای شاترهای خودشون تحت تاثیر قرار داده بودند هم, برای دقایقی ساکت شدند. واقعاً روی اعصاب بودند به خصوص که صدای خیلی‌ها دراومده بود و اونها بدون توجه، کار خودشون رو می‌کردند. جالب اینجا بود که وقتی به یکی از انتظامات برنامه چپ چپ نگاه کردم با تاسف شونه ای بالا انداخت و رفت اونور.
نمی‌دونم استقبال از این کنسرت کم بود که ردیف‌های آخر سالن و بالکن سه، کاملاً خالی مونده بودند یا استقبال از کنسرت ساعت 9 شب خیلی زیاد و دور از انتظار بود. من تو روزی که تونستم بلیط بهترین صندلی ردیف 5 امپرسیونیسم رو بگیرم، جایی بهتر از میانه‌های سالن تو ردیف هشتم برای کنسرت ارکستر مجلسی موتسارت پیدا نکردم.


414157_orig
ساعت 9 و در حالی که تمام صندلی‌های سالن اجرا پر شده بودند، ارکستر اتریش با سه مرد و هفت هشت زن مشکی‌پوش به همراه رهبرشون اجراشون رو شروع کردند. کار فوق‌العاده هماهنگ و شنیدنی گروه که سه نوازنده ویولنسل و فکر کنم شش ویولونیست داشت، همون اول کار، منو از پولی که برای این اجرا دادم راضی کرد! قطعات دوم و سوم با همراهی فلوت سولیست ایرانی، حسین سمیعیان اجرا شدند. تو کاتالوگ جشنواره راجع به آقای سمیعیان نوشته که فارغ‌التحصیل آکادمی موسیقی وینه و از سال 1985 تا 2007 تکنواز فلوت ارکستر سمفونیک اتریشه.

414171_origاون خانوم موبوره اون وسط از اول کنسرت تا آخرش، نیشش باز بود میخندید!

قطعه سوم، یکی از ساخته‌های کامبیز روشن‌روان بود که کاملاً از موسیقی کلاسیک فاصله گرفت و به سبکی مشابه امپرسیون نزدیک شد. بعد از اجرای سه موومان این قطعه، رهبر ارکستر تو یه حرکت عجیب، دست آقای روشن‌روان رو که تو ردیف اول نشسته بود گرفت و از پایین سن کشیدش بالا!! راجع به قطعه اظهارنظر نمی‌کنم ولی وقتی که سرناد سل ماژور موتسارت رو بلافاصله بعد از این قطعه اجرا کردند، احساس آرامش عجیبی بهم دست داد که قابل توصیف نیست!! البته این قطعه، یکی از شاهکارهای موتسارته و ارکستر اتریش هم انصافاً بدون نقص و فوق‌العاده اجراش کردند. خلاصه شب جذاب و به یادموندنی‌ای بود. خصوصاً اینکه تو این یکی، عکاس‌های پخش و پلا تو سالن رو جمع کردند و فرستادنشون یکی دو گوشه از بالکن طبقه اول! … و ظاهراً این‌یکی رو دیدن مردم زیادن گفتن آبروداری کنید موقعی که سالن ساکته (مثلاً فقط فلوت می‌زنه یا خیلی آروم می‌نوازند) عکس نگیرید یا یه همچین چیزی! خلاصه این یکی اوضاعش بهتر بود!

یه عکس هم که به خیال خودم گرفته بودم که اینجا بزنم تنگ پست، خراب از آب دراومد!!
عکس‌ها رو از خبرگزاری مهر برداشتم.

در همین باره بخوانید:
 کنسرت رولند باتیک
کنسرت دونوازی پیانو در تالار وحدت : آبان 87

▒ ▒ ▒ توهم‌نامه را از طریق فید دنبال کنید ▒ ▒ ▒

یک هفته‌ی بین‌المللی در تالار وحدت

جشنواره بیست و چهارم موسیقی فجر از سه‌شنبه اینده شروع می‌شه و پایتخت رو به دو نیمه بالاشهر و پایین‌شهر تقسیم می‌کنه. منتها باید به اطلاع شما برسونیم که این دفعه پایین‌شهره که  برنامه‌های بسیار باکلاس و بین‌المللی‌ داره. بالاشهری‌ها به خودشون نگیرن، ولی روز 25 آذر تو کدوم فرهنگسرای شمال تهران، ارکستر مجلسی موتسارت با گروه اتریشی برگزار میشه؟ یا یه سانس قبلش، یک گروه کوارتت فرانسوی، موسیقی امپرسیونیسم اجرا می‌کنن؟ تازه، اینهمه ادعای مدرنیت بالاشهری‌ها… روز 21 آذر، یه گروه از ایتالیا به اسم سیکرت تیاتر، موسیقی مدرن رو به ملاحظه‎ی ما و سایر شما که پاشدین اومدین پایین‌شهر میرسونن!
اگر بخواین، بهتون می‌گم که چهارشنبه 21‌ام، هلندی‌ها قراره یه اجرا از زمان پدربزرگ پدربزرگ مادر مادربزرگم داشته باشند که در دوران باروک می‌زیسته! یه اجرا هم از دوران مرحوم شوپن دارند که بینندگان از موسیقی دوره رومانتیک هم بی‌نصیب نمونند.
بگذریم که ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر ملی ایران، روزای  جمعه ‌شنبه و یکشنبه اجرا دارند و سانس آخر روز دوشنبه هم ارکستر موسیقی علیرضا مشایخی آخرین برنامه‌ی تالار رودکیه.

اینا قسمتی از برنامه‌های تالار وحدت و سالن رودکی هستند که قراره موسیقی‌دوستان رو بترکونن! (ببخشید… ذوقمرگ کنند!). امروز که رفتم فروشگاه ققنوس تو تجریش که کلی از بلیط‌ها فروش رفته بود. فروش بعضی از برنامه‌ها همه تموم شده‌بود. ولی خوب اگر بجنبید، می‌تونین مث من یه چیزایی گیر بیارین.

برنامه‌ی فرهنگسرای نیاوران و هنر رو هم نمیگم چون بیشتر (در واقع کلاً) ایرانیه و ما نمیشناسیم. شما می‌شناسید به ما هم بگید برویم که نگن طرف، دم گوشش دو تا فرهنگسرا هست ولی یکی از عوامل ایجاد ترافیک از شمال به جنوب شهره و هی فرت‌فرت می‌رود میآید! برنامه رو هم از اینجا می‌تونین بگیرین.

(سایت ققنوس)

بای دِ وی… امسال چرا انقدر جشنواره موسیقی زود شروع شد؟!

بارون زیر بارون

هیچ وقت دقت کردین که بعضی از آهنگ ها هستند که بطور معمول که گوششون میدین اصلاً حس خاصی نسبت بهشون ندارین اما همین که تو به فضای خاص (مثل تو جاده، تو تاریکی شب، قدم‎زنان همراه با کسی که دوستش دارین و …) که قرار میگیرین و دوباره همون آهنگ رو گوش میدین، تازه انگار کشف رمزش کردین و حس پنهان، رونمایی میشود اساسی؟!
قضیه وقتی جالب تر میشه که آهنگساز، یه آهنگ رو اختصاصاً برای یه موقعیت خاص بنویسه و به نام همون سوژه نامگذاری کنه. بعد که گوش میدین میبینین نه بابا! این یارو حس قوی‎ای داشته و خلاصه کلی مشعوف میشین از این کشفتون!

حالا جریان این آهنگیه که میخوام امروز معرفی کنم. آهنگی که مدت‎هاست تو گوشی‏م دارمش و هر دفعه که پخش رندوم میومد روی این، سریع ردش می‎کردم به آهنگ بعدی! (بماند که نمی‎دونستم چرا اصلاً نگهش داشتم تا حالا!)

قطعه‌ی Rain که یه موسیقی بی‎کلام از Jess Cook، گیتاریست معروف سبک نیوفلامنگو، یکی از اون کارای منتخب من از آلبوم 2007 این هنرمنده. منتها همونطور که گفتم بعد از چندباری که همون اوایل بهش گوش دادم، خیلی حال گوش دادن دوباره بهش رو نداشتم.
…تا اینکه هوای بارونی امروز صبح تهران بهم این اجازه رو داد که شنیدن آهنگ باران جس کوک رو یکبار هم زیر باران شدید پاییز تجربه کنم. باز هم بماند که نمی‎دونم چه اتفاقی افتاد که این دفعه ردش نکردم بره بعدی!

دیگه نمیتونم بگم که چقدر شیرین و دلپذیر بود شنیدن آهنگی که آهنگسازش، درک فوق‎العاده‎ش از حس هارمونی‌های موسیقی رو به رخ شنونده‎ آهنگش می‎کشه و حسابی تو مصاف مقایسه با آهنگ‎های هم‎نامش روسفید بیرون میاد.

دانلود کنید   ♫  Rain ♫   (و از اینجا 128Kbps با نصف حجم قبلی)
رو برا وفتی بارون میزنه.

◄ تا یادم نرفته… قبلاً راجع به Jesse Cook و یکی از بهترین آثارش از همین آلبوم، مطلبی نوشتم. اگر اون آهنگ رو نشنیدین، شدیداً پیشنهاد می‎کنم که حتماً بگیرینش و تو آرشیوتون داشته باشین. این محبت من را هرگز فراموش نخواهید کرد!

◄ اگه فکر می‌کنید که حجم فایل‌هایی که برای دانلود می‎ذارم زیادن و به همین دلیل از خیرشون می‎گذرید حتماً منو در جریان بذارید تا نسخه‎های کم‎حجم‏تری بگذارم.

☼   توهم‎نامه را از طریق فید دنبال کنید