چه خوشگل شدی امشب
فوریه 25, 2011 بیان دیدگاه
الان که بزرگتر شده ام، بهتر متوجه میشم که چه جملهی توهینآمیزیه! یعنی تا قبل امشب تماشای قیافهی میمون از ریخت تو قابل تحملتر بوده!
ویرایش دوم
فوریه 25, 2011 بیان دیدگاه
الان که بزرگتر شده ام، بهتر متوجه میشم که چه جملهی توهینآمیزیه! یعنی تا قبل امشب تماشای قیافهی میمون از ریخت تو قابل تحملتر بوده!
فوریه 17, 2011 4 دیدگاه
وبلاگنویس بمیرد…آمار بازدید دیروزش رو که به تعداد انگشتان یه دست رسیده، نبیند.
اکتبر 3, 2010 8 دیدگاه
جلوی در و همسایه کلی پز اومدیم که یه پست وبلاگمون سرجمع بالای 600 تا لایک خورده؛ یک هفته بعدش میبینیم که تو بهترین وبلاگ سال مملکت، بدون پس و پیش کپی پیستش کردهن! اونوقت یکی پا شده اومده ازم میپرسه احیاناً این پست رو از جایی برنداشتی؟!
مهران مدیری فکر کرده با “قهوه تلخ” میتونه فرهنگ کپیرایت رو بین مردم جا بندازه. از همینجا اعلام میکنم که ایشون با قهوه موکاچینو با عسل و مربا هم نمیتونه هیچچیزی رو جا بندازه! صدسال دیگه هم مملکت همین وضعیه که هست.
پ.س:
آگوست 5, 2010 ۱ دیدگاه
سلکشن آهنگهای ایرانی رو گذاشتهام پشت سر هم میخونن و میرن. یهو خواننده شروع میکنه به خوندن:
خیال نکن نباشی، بدون تو میمیرم…گفته بودم عاشقم، حرفم رو پس میگیرم
از رو مبل به هر زحمتی هست! بلند میشم و رو دکمهی Next یه بار کلیک میکنم! از بلندگوها یه چندثانیه صدای دامبال دیمبول میاد و بعد صدای خواننده که …
ای بهار ای آسمون، عیدی میدم به خونهمون… دارم میرم به تهران دارم میرم به تهران!
برمیگردم و مینشینم سر جام و از آهنگ جدید لذت میبرم!
جون 24, 2010 3 دیدگاه
با احترام به اصل دموکراسی در حق انتخاب، باید بگم این بیربطترین روشی بود که میشد برای این مدل دادن تنوع انتخاب کرد!
البته دقیقاً این چیزی نبود که گفت، ولی خوب به هرحال هرچیزی رو نمیشه هرجایی به زبون آورد.
لینکش رو پیدا نکردم. سرچ که کردم دیدم نوشته اگه بخواین عکس آپلود کنید، خود فیسبوک بهتون میگه که این رو نصب کنید. ولی ظاهراً به دلیل فیلترینگ یا هر دلیل دیگهای نگفته بود. بنابراین فایلش رو پیدا کردم تا براش بفرستم. ترانسفر یاهو که به سلامتی هیچوقت کار نمیکنه.
خیلی به این موضوع مطمئن نبودم. حداقل جیمیل باهوشتر از این حرفهاست که بخواد فایلها رو از روی پسوندشون شناسایی کنه. ضمن اینکه فکر کنم قبلاً امتحان کرده بودم. بنابراین رفتم که با یاهو بفرستم.
ولی پسوود جدیدی که برای یاهو گذاشته بودم رو یادم نبود. بنابراین یکی دو دقیقهای طول کشید تا پسووردش رو عوض کردم و به ایمیلم لاگین کردم. فایل رو ضمیمه کردم و فرستادم به میل یاهوش.
اول فکر کردم داره راجع به مرورگرش صحبت میکنه، اما بلافاصله متوجه شدم که داره راجع به نرمافزار دریافت ایمیلهاش صحبت میکنه.
فایل رو بالاخره دانلود کرد و نصبش کرد.
مِی 16, 2010 9 دیدگاه
یکی از مزیتهای زندگی در جایی که دیگران کمتر توش پا گذاشتن، اینه که میتونی برای دیگران از پدیدههای شگفتانگیزی تعریف کنی که فقط تو اون محیط اتفاق میافتن. البته اگر دیگران بعد از شنیدن اونها از زبون، فک پایینشون یک متر میره پایینتر، خیلی زود هم یاد این میفتن که چه خوب که اونای جای تو نیستن که این تجربههای غیرقابل درکت رو به چشم خودشون ببینند و درک کنند. توضیح میدم الان…!
وقتی از اینجور پدیدهها حرف میزنم، منظورم مثلاً شفق قطبی نیست که اونو همه تو اینترنت و تلویزیون و ماهواره میتونند ببینن. چیزی رو که نمیشه همینجوری درک کرد و فهمید اینه که مثلاً وسط اردیبهشت، آسمون تا نیم ساعت بعد از نصفه شب روشنه و تازه ساعت یک صبح که میشه یادت میفته باید بری بخوابی. و تا مسواک جیش بوس لالا و بری تو تخت، هوا دوباره شده عین یک ساعت پیشش!
مثال دیگهش هواییه که توش دماسنج یک هفته قبلترش عدد (3-) رو نشون میداده و حالا به فاصلهی کمتر از هفت روز، درجه هوا میره بالای 25 درجه سانتیگراد و همه رو به لهله زدن میندازه! و البته قاعدتاً تو این وضعیت، دیدن کپههای وسیع برف در اقصی نقاط کنار خیابون، نباید غیرمنطقی باشه. این که بتونی وسط تابستون برفبازی کنی یا بری کنار دریا، روی برف دراز بکشی و همزمان دیدن مردمی که با شلوارک و رکابی و تاپ و بیکینی که مشغول آفتاب گرفتن هستند، آدم رو یاد فیلمهای دیوید لینچ میندازه… اینکه هیچچیز قابل توضیح نیست!
(نمایی از ولایت قطب در ساعت 9 بعداظهر !)
اصلاً انگار نه انگار که همین سه چهار ماه پیش، ساعت 2 بعدازظهر، هوا تاریک مطلق میشده و تا فردا صبحش ساعت 9، هیچ اثری از خورشید نبوده. کسی هم ککش نمیگزه! خوب تعجب نداره دیگه!
ساعت یک و نیم صبحه که میخوام این مطلب رو ببندم، هوا داره دوباره روشن میشه و یحتمل اگر دیر بجنبم باید بیخیال خواب امشبم بشم.
کافهتوهم را از طریق فید دنبال کنید
ژانویه 6, 2010 11 دیدگاه
یکی از تفاوت های مهم اروپا با ایران است که اینها یکجور عسل تو فروشگاه هایشان دارند که فشارش میدهی عسلش درمیاید! فکر بد هم نکنید، خیلی هم مفید است. اینجوری دیگه لازم نیست کارد رو بزنی توش و بعد بمالی به نون و بعد یک ساعت فکر کنی کجا بگذاریش که جایش عسلی نشه و اخرش هم دردسر شستن با مکافاتش رو به خودت نمیدی!!
البته برای تنوع مزه هم که شده مجبوری بری از عسلهای نوع دوم بگیری که خوب البته یادت میندازه که عسل نوع اول چقدر مناسبتر است!!
تفاوت دیگری که خیلی فکر کردم و به ذهنم رسید، این است که سر سال نو همه میریزن تو میدون اصلی شهر و بعد از یه سخنرانی نهچندان کسلکننده، آتیشبازی تماشا میکنند و البته شراب فشفشی! (از اینهایی که گاز دارد! ترجیحاً اگر شامپاین باشد اصیلتر است.) میدرینکند. خوب، اینها البته حرم امام رضا ندارند که بروند تویش و بست بنشینند! کلاً وایستاده رو ترجیح میدن. ضمناً توپ هم ندارند و همیشهی خدا، نصفهشب سالشان نو میشود.
تلویزیونشان هم اصفهانی ندارد که زارتی بزند زیر آواز و هرسال “یا محول الفلان” را یکمدلی بخواند. خیلی هم عادی برنامههایشان را ادامه میدهند و فقط چهارتا بابانودل استکبار جهانی اضافه دارد و بیست و چهار تا هم تبلیغ برای شتاباندن مردم در خرید پنجاه درصد تخپیف محصولات مربوط و بیربط! البته مجری لوس تا دلتان بخواهد زیاد دارند که خوب بیشترشان مربوط به این چیزهای تکراری مثل بهترین موزیکها در سالی که گذشت و غیرهجات هم یکی از اآلمانهای تفاوت میباشد.
… و البته نامردها نکردهند، بیست روز تعطیل کنند همهجا را که مردم بروند به مسافرتشان برسند. کلاً یه 23 و 24 تعطیل است و اول ژانویه و بعد ششمشان و به دلیل یکی تفاوت دیگر، که همانا زبانشان باشد، من نفهمیدم این آخری برای چی تعطیل میشود. احتمالاً میروند که ششمشان را در کنند. حالا با سبزی، یا چیز دیگر، نمیدانم!
چیزهای غیراخلاقی هم هست که مایهی تفاوت میباشند، مثل شلنگ مستراح که اینها ندارند و البته بازگو کردنش مناسب روحیهی لطیف شما نمیباشد. گفتم بدانید اینها را بعدها یکوقت تفاوتش توی چشمتان نرود!
کافهتوهم